در این بخش به شناخت مغز انسان و عملکرد آن در بازارهای مالی تمرکز خواهد بود. به مسائلی می پردازیم که رعایت آنها می تواند به هماهنگی بیشتر بین فکر، عملکرد، دانش و برنامه ریزی ذهنی، کمک کند. بالا بردن سطح هماهنگی این پارامترها ، منجر به افزایش موفقیت شما در بازار فارکس و باینری آپشن خواهد شد.
ساختار مغز انسان
اولین نکته در این زمینه اینست که ما یک مغز ندارم بلکه سه مغز داریم:
- مغز سمت چپ
- مغز میانی
- مغز سمت راست
در مغز سمت چپ (که در حال خواندن این خطوط است) دو بعلاوه دو مساوی چهار می شود این منطق در حالت کلی یا در سطح مکانیک کوانتوم نادرست است! قوانین ریاضی درست هستند تنها به این دلیل که ما آنها را درست نامیده ایم و به عنوان حقیقت غیرقابل انکار از آنها یاد می کنیم. اگر از یک فرد بالغ بپرسید که چرا ۴=۲+۲ در جواب میشنوید: “به این دلیل که هست.” و اگر از یک کلاس دوم این سئوال را بپرسید، او خواهد گفت:” چون معلم اینطور گفته است.”
کلمات و مفاهیمی که ما استفاده می کنیم تلاشی برای قابل فهم کردن جهان اطراف است و در این جریان، این واقعیت است که گم میشود.
به بیان دیگر همه انسانها از دنیای اطرافشان نقشه برداری میکنند. احساس ما درباره دیگران، تفکر ما درباره جهان اطراف و بازار همه و همه فرایند نقشه برداری و شناخت محیط اطرف هستند. فرضا زمانیکه می گوییم بازار امروز روند صعودی یا نزولی دارد، تصویری از بازار می سازیم که فهم آن برای ما راحتتر باشد.
در هوانوردی درس بسیار مهمی که در ابتدا به خلبان آموخته می شود اینست که قبل از نگاه به نقشه، منطقه پرواز را با چشم شناسایی کند. این مساله هنگامیکه خلبان موقعیت خود را گم میکند بسیار حیاتی است چون در اینچنین حالتی از روی نقشه نمی توان موقعیت را پیدا کرد بلکه خلبان باید با علائمی که قبلا در منطقه بخاطر سپرده است موقعیتش را پیدا کند. این قضیه در پرواز به قیمت جان و در ترید به قیمت اینده و اعتبار فرد تمام میشود. این اصل را به خاطر بسپاریم :
هرگز قبل از شناخت منطقه (بازار) به نقشه نگاه نکنید
نتایج تاسف باری درباره ترید براساس نقشه وجود دارد.
Market Profile روشی بود که در دهه ۸۰ به شدت مورد توجه قرار گرفته بود. تریدرهای زیادی فکر میکردند که یک سیستم جادویی ابداع شده و میتواند رفتار بازار را به راحتی پیش بینی کند. پولهای هنگفتی در راه استفاده از این نقشه برباد رفت. مشکل اینجا بود که این سیستم براساس آمار پارامتریک (خطی) و مفاهیم منحنی توزیع نرمال بنا شده بود. و این در حالی است که مفاهیم توزیع نرمال و انحراف استاندارد نمیتوانند رفتار اشوب گونه بازار را به درستی تحلیل کنند و در نهایت ما با این نقشه در بازار گم میشویم و سرانجام تلخ خواهیم داشت.
در جهان خطی علت و معلول کاملا قابل پیش بینی هستند، اگر نیرو و جهت علت معلوم باشد اثر و معلول آن به راحتی پیش بینی می شود. اما در جهان غیرخطی این رابطه وجود ندارد و همین مساله هست که سیستمهای فاندامنتالی، اقتصادی، مکانیکی، تکنیکالی هیچکدام بطور پیوسته سود اور نیستند.
از آنجا که علت و معلول در سیستم غیر خطی رابطه مستقیمی ندارند، تنها کار لازم در یک سیستم غیر خطی تکرار و بازخور و اصلاح است.
ساختار خطی که بسیاری از انسانها از آن تبعیت میکنند و ما انرا ساختار نوع اول می نامیم دلیل بسیاری از ناموفقیتها می باشد. برای توضیح مثالی می زنیم :
سارا یک تریدر تازه کار است امروز پوزیشنی را باز میکند و استاپ کمی برای آن در نظر میگیرد بازار در خلاف جهت حرکت میکند، پوزیشن استاپ می شود و بازار برمی گردد و در جهت دلخواه پیش میرود. در این موقعیت سارا تصمیم میگیرد از این به بعد استاپ را بیشتر در نظر بگیرد در پوزیشن بعدی بازار در خلاف جهت حرکت میکند و باز هم پوزیشن استاپ می شود و بازار در خلاف جهت به حرکت ادامه میدهد. سارا از تغییر استاپ پشیمان می شود و در پوزیشن بعدی استاپ را کم میکند و این روند همچنان ادامه دارد.
این رفتار را رفتار پاندولی با ساختار نوع اول می نامند. فرد بعد از یک شکست تغییری کلی در سیستم ایجاد میکند و بعد از شکست دوباره به موقعیت اول باز میگردد و برای همیشه بین این دو موقعیت می ماند.
انسانهای ناموفق همیشه بین غم و شادی در نوسان هستند و هر اتفاقی می تواند آنها را تحریک کند. برای شناخت دقیقتر این اتفاقات به ساختار مغز انسان براساس تقسیم بندی سه گانه (سمت چت، مغز میانی، و سمت راست) می پردازیم.
بیشتر بخوانید:
روانشناسی ترید در بازارهای مالی
پذیرش مسئولیت کامل هر حرکت و تصمیمتان
لزوم کنترل استرس و فشار های عصبی برای یک تریدر
همبستگي اصول ارتباطات انساني و بازار
چگونه ساختار فيزيكي شما بر تريد تاثیر می گذارد؟
عملکرد مغز انسان در بازارهای مالی
منابع:
کتاب آشنایی با فارکس نوشته ی سعید دلیلی و زنده یاد نیشتمان اسراری
