در قسمت قبلی به صورتی کلی به مراحلی که یک تریدر از انها عبور میکند، پرداختیم. دانستیم که احساسات در طول ترید دشمن اصلی یک تریدر هستند و برای موفق شدن باید رفتارهای مشخصی را به صورت عادت دراوریم. در اینجا به گونه ای دقیق و موشکافانه رفتار و فیزیولوژی انسانی را بررسی میکنیم .
هرگونه احساسات و حالت روحی یک انسان در فیزیولوژی او ریشه دارد و فرد با شناخت بدن خود می تواند کنترل و بهره گیری بهتری از توانایی هایش داشته باشد.
در ادامه ترجمه ازاد فصل های ۱۱ و ۱۲ از شاهکار اقای Bill Williams به نام Trading Chaos را می آوریم. که حاوی مطالب بسیار مفیدی در این زمینه می باشد. تجارب شخصی ما نیز در لابه لای این مطالب اورده شده است.
هدف: رابطه بین شخصیت تریدر موفق و ویژگی های بازار “پیروزی حرکت در مسیری است که کمترین مقاومت وجود دارد .”
بازار جزئی از وجود تریدر است
در بازار باید بستر حرکتی را شناخت و براساس آن حرکت کرد. حال آنکه بسیاری از تریدرها براساس آنچه حقیقت می پندارند ترید می کنند نه براساس آنچه که هست. سخت ترین چیزی که همه انسانها در زندگی با آن روبرو هستند همین مساله هست.
یک حرفه ای در هر کاری که باشد به بینش دست پیدا میکند و این نکته او را از بقیه متمایز میسازد. تریدر حرفه ای یک نوع همزاد پنداری بین خود و بازار حس میکند و بازار را به عنوان یک موجودیت جدا از خود نمی بیند، در واقع خود را به عنوان جزئی از یک ارگانیزم بزرگ به نام بازار میداند.
دو مساله در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد:
- بدن چگونه شیوه ترید را تحت تاثیر قرار میدهد.
- چگونگی فعالیت مغز در هنگام ترید.
حرکت بازار تحت تاثیر میلیون ها فرد با میلیون ها تفکر قرار دارد و حرکت آن در جهتی است که تفکر غالب بخواهد. برای مثال در یک استادیوم فوتبال برای ایجاد یک موج مکزیکی هر فرد در زمان خاص حرکتی را انجام میدهد و در کلیت ما شاهد یک حرکت چشمگیر هستیم. در واقع یک فرد در این میان نمیتواند خللی در حرکت غالب به وجود بیاورد اما برای همراهی با موج باید بداند که چه زمانی حرکت لازم را انجام دهد.
در قسمت های بعد خواهیم دید که ترید نوعی بازی جامعه شناختی در سطح بازار و نوعی بازی روانشناختی در سطح فرد می باشد. کارکرد زیربنایی بازار ارتباطات میباشند، ارتباط خریداران و فروشندگان و ارتباط افراد با شخصیت خود.
مبانی ارتباطات انسانی
از آنجا که بازار از ارتباط انسانها با یکدیگر به وجود می اید، یک سری از ویژگیهای شخصیت انسانی را میتوان در بازار مشاهده کرد. در این میان سه اصل بسیار مهم وجود دارد.
1- نود درصد هر آنچه که می شنویم دروغ است.
در واقع چیزی را که می شنویم در بیشتر موارد با منظور گوینده متفاوت است.
فکر ، تحت تاثیر ترس، امید یا دیگر احساسات قرار میگیرد. فرض کنید با مدیر خود صحبت میکنید و او از شما می پرسد: از موقعیت خود راضی هستید؟ شما ممکن از شغل و مدیرتان دل خوشی نداشته باشید اما با این حال این پاسخ را به مدیر نمیدهید: من از شما و شرکت شما متنفرم! شما گفتارتان را به گونه ای تغییر میدهید که فکر میکنید برای وی قابل قبول باشد.
ما روشهای ارتباطی خود را بسته به شرایط تغییر میدهیم فرض کنید شما به همسرتان میگوید: “وقتی به چشمانت می نگرم زمان از حرکت باز می ایستد” این جمله را به این صورت هم میتوانید بگویید: “تو نگاهی داری که ساعت رومیزی را از کار می اندازد” مسلما واکنش به این دو جمله یکسان نیست.
در برخی موارد با جدا پنداشتن جزئی از بدن ارتباط با خود را نیز تغییر میدهیم برای مثال در اغلب موارد می گوییم:” سرم در می کند” به جای اینکه بگوییم:”به فلان دلیل سردرد دارم”. موارد معادل در ترید برای عدم قبول مسئولیت به این صورت است:”بروکرم به من پیشنهاد کرد فلان ارز را بخرم” یا “استوکستیک (یک شاخص تکنیکال) گفت خرید کنم و بازهم اشتباه کرد”.
اینها راه های ساده برای طفره رفتن از قبول مسئولیت است.
راه دیگر تغییر روابط ، تغییر در کلماتی است که به کار میبریم برای مثال فعل فهمیدن را در نظر بگیرید. پیش می اید که فردی میگوید:”من این بازار را نمی فهمم”. منظور واقعی او اینست:” این بازار تحت کنترل من نیست” یا شنیده می شود که مادری به فرزندش میگوید:”من نمیفهمم تو چرا این کار را میکنی” منظور اصلی او اینست :”من نمیتوانم تورا کنترل کنم”.
در قبول این اصل که نود درصد روابط گفتاری دروغ است و آنچه نشان میدهد، نیست، خودتان را بررسی کنید و ببینید چقدر در بیان افکار واقعی خود با دیگران و نسبت به خود صادق هستید.
۲- یک دروغ را نمیتوان پنهان کرد.
پندار کلی اینست که رابطه از دو کانال سمعی و بصری صورت میگیرد، در صورتیکه کانال های دیگری برای ارتباط وجود دارند. در واقع هر چیزی که به بدن مربوط می شود می تواند نشانه ارتباطی باشد. دروغ سنجها تنها کانالهای محدودی را بررسی می کنند و به همین خاطر در دادگاه نمیتوان به آنها استناد کرد.
بهترین دروغ سنج خود فرد است، وقتی که بدون تعصب گوش فرا میدهد. گاهی اوقات از این توانایی به “الهام” تعبیر می شود. اگر من به شما دروغی بگویم ممکن است ابروهایم حالت خاصی بگیرد، شانه هایم را بالا بیاندازم، زانویم را خم کنم، لبخند بزنم، نفس عمیق بکشم یا هر نشانه فیزیکی دیگری که نشان دهنده غیر صادق بودن من باشد. به این نشانه های رفتاری Nonverbal Messages گفته می شود.
مثال دیگری که در مورد مردان وجود دارد اینست که در مواردی که با فردی بحث میکنید. اگر مشاهده کردید که او سرش را به یک طرف خم کرد و با دست راستش (اگر راست دست باشد) شروع به خاراندن چانه اش کرد، او آماده پذیرش یا تسلیم در بحث هست اما در گفتار کمی مقاومت میکند.
ما نمی توانیم یک دروغ را با تمام اجزا بدنمان بگوییم. به گفته کارل یونگ:” اگر می خواهید رفتار انسانها را بشناسید این را بدانید که همه ما دو زبان داریم یکی در دهان و دیگری در کفشمان، برای فهمیدن طرف مقابل باید بدانید او با کدام زبان با شما سخن میگوید.”
به بیان دیگر آنچه انسان در رفتارش بروز می دهد خیلی صادقانه تر از گفتار اوست.
3- مردم همیشه درباره خودشان حرف میزنند.
اگر من به شما بگویم این اتاق گرم است، من درباره وضعیت اتاق با شما سخن نگفته ام بلکه درباره سیستم عصبی خودم صحبت کرده ام یا اگر بگوییم چه دختر زیبایی، در واقع درباره استاندارد خودم از زیبایی صحبت کرده ام نه درباره یک دختر.
همبستگي اصول ارتباطات انساني و بازار
همانطور که می دانیم بازار موجودیت جدايي ندارد بلکه متشكل از هزاران انسان است و به تبع از اصول یاد شده درباره روابط انساني پيروي ميكند.
1- نود درصد آنچه در بازار مي شنويم دروغ است.
وقتي شما گزارش بلومبرگ را مي خوانید یا به اخبار CNBC گوش فرا میدهید. به یاد داشته باشید که تحلیلگر براي كارش حقوق می گیرد و باید چيزي براي گفتن داشته باشد که چرا فلان سهم بالا رفت یا فلان ارز بالا رفت و تقریبا نود درصد آنچه که آنان میگویند آن چیزی نیست که در بازار اتفاق مي افتد آنها نمیدانند دقیقا در بازار چه اتفاقي روي داده است حال چگونه میتوانند تحليلي براي آن داشته باشند.
۲- بازار هیچگاه نمي تواند دروغ بگوید.
“سهام بالا مي روند به این دلیل که بالا مي روند” به این جمله خوب دقت کنید. ممکن است از نظر فاندامنتالي خبري اعلام شود و قیمت در جهت عکس انتظار حرکت کند، تریدرهاي تازه کار در اینجا به این فکر میافتند که بازار دروغ میگوید و قیمت برمي گردد در حالیکه آنها هستند که به خود دروغ میگویند.
دو فاکتور مهم در بازار حرکت قیمت و حجم است، همراهي این دو فاکتور ، روندي را شكل مي دهد. البته ما در فارکس آمار دقیقی از حجم نداریم و باید از کانالهاي دیگري مانند زمان انتشار اخبار مهم یا میزان حرکت قیمت در واحد زمان، به میزان حجم پي ببريم.
۳- بازار تنها درباره خودش حرف میزند.
فكر اکثریت در بازار، جهت حرکت را مشخص مي کند و اینکه شما فکر کنید قیمت باید پایین بیاید هیچ دردی را دوا نمیکند.
بازار نمیداند که شما در معامله قبلي سود کرده اید یا زیان و در هنگام تريد چه حسی دارید ، مطمئن باشید بازار با شما دشمني ندارد و انقدر بزرگ است که من و شما هم نمي توانيم در آن دخالتي بكنيم. بازار راه خودش را میرود و اینکه بتوانیم از آن سواري بگیریم به خودمان بستگي دارد.
بیشتر بخوانید:
روانشناسی ترید در بازارهای مالی
پذیرش مسئولیت کامل هر حرکت و تصمیمتان
لزوم کنترل استرس و فشار های عصبی برای یک تریدر
همبستگي اصول ارتباطات انساني و بازار
چگونه ساختار فيزيكي شما بر تريد تاثیر می گذارد؟
عملکرد مغز انسان در بازارهای مالی
ویژگی تریدرهايي که با نیمکره چپ مغزشان تريد مي کنند
اهمیت آموزش و استفاده از مغز میانی برای یک تریدر
نیمکره راست مغز، ابزاری ناشناخته و عجیب!!!
منابع:
کتاب آشنایی با فارکس نوشته ی سعید دلیلی و زنده یاد نیشتمان اسراری