گاهی اوقات وقتی خودتان را پاکسازی می کنید ، خیلی به زندگی مشتاق و امیدوار می شوید. اما گاهی هم از همه چیز بیزار می شوید. از زمانی صحبت می کنم که گاهی احساس مریضی و شکست می کنید. آن موقع ها سخت است که پاکسازی کنید. گاهی خاطرات بسیار از شما قدرتمندتر هستند و اجازه پاکسازی به شما نمی دهند.
من چندتا دوست دارم که مثل من پاکسازی می کنند. همیشه می گم ، اگر انقدر حالتون بده که نمی تونید پاکسازی کنید ، لااقل بهتره مشکل را با کسی درمیان بگذارید که او پاکسازی کنه.
یک روز یکی از دوستانم که در آموزش هواپونوپونو باش آشنا شده بودم ، به من زنگ زد ، گفت چند روزی هست که درد معده بدی داشته و کمک می خواست از من.
با وجود اینکه یادمه خودم هم شرایط روحی مناسبی آن موقع نداشتم. خودم را جمع و جور کردم ، مسئولیت 100% مشکل دوستم را قبول کردم. به خودم گفتم چیزی درون منه که باعث مشکل سلامتی دوستم شده. خطاب به خاطراتی که باعث معده دردش شده بودند گفتم دوستتون دارم ! دوستتون دارم ! دوستتون دارم ! …
بعد از یک مدت پاکسازی یه پیغام از دوستم گرفتم که “ممنون به خاطر پاکسازی ، معدم خوب شده و سبک تر شدم. حالم خوبه و مشکلی ندارم.”
جالبه! خودم هم نمی دونم چه چیزی از من پاک شد؟! فقط می دونم حال و روحیه خودم هم بهتر شد و دیگه خبری از آن فکرهای منفی نبود. به هرحال هر چیزی که از درون من رها شده بود ، از دوستم هم پاک شده بود و هر دو همزمان آرام تر شده بودیم.
جالبه که یکی از افراد خانواده ام هم مشکل گوارشی داشت و به من نگفته بود و پاکسازی من ناخواسته او را هم خوب کرده بود.
سلام حامد من از خدا خواستم و اون گفت بنویس بنی بهم الهام کرد
من مشکل اعتیاد دارم میشه برام پاکسازی انجام بدبد