زمان هایی برای همه ما ، فشار کار و زندگی انقدر زیاد میشه که حتی نمی تونیم یک خواب راحت داشته باشیم. گاهی احساس ناامیدی می کنیم و فکر می کنیم که همه چیز از کنترل ما خارج شده.
تجربه ی یکی از کاربران هواپونوپونو را برای شما می نویسم. یکی از تفریحات من این است که تجربیات مردم را در مورد هواپونوپونو می خوانم. البته این کار به من کمک زیادی کرده تا ایده هایی برای حل مشکلاتم و همینطور بهتر کردن زندگیم بگیرم. این هم یکی از آن تجربه ها هست که اینجا برای شما بازنویسی می کنم:
چند روز پیش بود که سرکارم همه چیز به همریخت. راستش را بگم ، همه چیز به خودیه خود درست بود، این من بودم که همه چیز را خراب کردم و مشکلات را بوجود آوردم! گندی زده بودم که بیا و ببین. هیچ جوره عقلم به جایی نمیرسید که چطور جمعش کنم …
یاد هواپونوپو افتادم و شروع به پاکسازی کردم. یک روز و نیم به این کار ادامه دادم. تصور کردم که یه سطل پر از اطلاعات و فایل و آشغالهای اضافی دارم کم کم پاکشون می کنم. فردای آن روز که سر کار رفتم ، اوضاع فرق کرده بود. احساس می کردم سبکتر شدم و ذهنم بهتر کار می کرد.
کارهایی که معمولا 4-5 ساعت طول می کشید تا انجامشون بدم ، 15 دقیقه انجام شدن. بعضی چیزها هم خودشون خود به خود بدون اینکه من کاری کنم ، حل شدن. اون روز در کارم بهتر میدیدم، بهتر میشنیدم و فکر می کردم ، خلاصه دقتم بیشتر شده بود!
مسئولیتی که من در شغلم دارم جزئیات زیادی داره و نیاز دقت زیادی داره. بیشتر مواقع زمان زیادی را صرف تمرکز در کارم می کنم تا اشباهات و خطاها را پیدا کنم و درستشون کنم. اما این بار همه چیز فرق کرده بود ، اِرورها خودشون را به من نشان می دادند ، من به دنبالشون نمی گشتم.
“اول پاکسازی کن بعد کار کن“
دوستتون دارم
حامد
